آخرين نبرد كرزى و مجاهدين
ارسالي خسرو ميوند ارسالي خسرو ميوند


امروز را بايد روز سرنوشت براى ائتلاف مخالفان «حامد كرزاى» دانست. امروز با مشخص شدن سرنوشت ۶۶۹ كرسى پارلمانى افغانستان و شوراهاى ايالتى ۳۴ گانه، معلوم مى شود كه آيا كرزاى موفق به تشكيل يك پارلمان همسو خواهد شد و يا مخالفان وى با تسلط بر پارلمان، مجلس را به كانون منتقدان دولت تبديل خواهند كرد. پس از تكيه زدن كرزى بر سمت رياست جمهورى، مهمترين محور تحركات وى، تشكيل يك پارلمان همسو با دولت براى فراهم كردن مقدمات تشكيل يك حكومت اقتدار گرا در افغانستان بوده است. در انتخابات رياست جمهورى سال گذشته، كرزاى موفق شد علاوه بر پيروزى در انتخابات، شكاف عمده اى در بين سران مجاهدين و جبهه متحد ايجاد كند. او با جلب حمايت «برهان الدين ربانى» رئيس جمهورى سابق و رئيس جمعيت اسلامى و نيز« احمد ضياء مسعود» برادر «احمد شاه مسعود» جبهه متحد را از درون متلاشى كرد. پس از پيروزى در انتخابات رياست جمهورى نيز، با بركنارى مارشال «فهيم» از معاونت رئيس جمهور و وزارت دفاع، ضربه بعدى به جناح مجاهدين وارد شد، جناحى كه پيش از آن با بركنارى «اسماعيل خان» از سمت والى «هرات» تضعيف شده بود. آرايش جديد نيروهاى سياسى مخالف و منتقد حامد كرزاى، همانند انتخابات رياست جمهورى سال گذشته حول محور «يونس قانونى» شكل گرفته است. قانونى كه در انتخابات رياست جمهورى بعد از كرزاى به مقام دوم دست يافت، با تشكيل حزب «افغانستان نوين» در انتخابات پارلمانى امروز، ۱۴ حزب را حول تشكل انتخاباتى جديدى به نام «جبهه متحد خلق» هماهنگ كرده است. محور اين ائتلاف را شخصيت هاى پنجشيرى و تاجيك ها تشكيل مى دهند، اما واقعيت آن است كه نه هزاره هاى شيعه به طور جدى حاضر به مخالفت با كرزاى و پيوستن به جناح يونس قانونى هستند و نه پشتون هاى جنوب و جنوب شرق. بسيارى از پشتون ها ممكن است از كرزاى راضى نباشند، اما عدم رضايت آنها از كرزاى به معناى پيوستن به جناح يونس قانونى نيست. پشتون هاى منتقد اصولاً، سنت گرايانى هستند كه معتقدند كرزاى به قدر كفايت جامعه پشتون را نمايندگى نمى كند و يا با سياست هاى ليبراليستى و سكولاريستى دولت كرزاى مخالفند. جامعه بزرگ پشتون ها كه از ۱۷۴۷ تاكنون، جز در چند مقطع كوتاه، حاكم افغانستان بوده اند، اكثريت رأى دهندگان امروز را تشكيل مى دهند. شهرهايى چون قندهار به عنوان مركز پشتون هاى جنوبى و جلال آباد به عنوان مركز پشتون هاى جنوب شرقى كانون اصلى فعاليت شخصيت هاى پشتون هستند و ترديدى نيست كه پشتون ها با هرگرايش سياسى و اجتماعى، اكثريت پارلمان جديد را در دست خواهند داشت، اما نكته مهم آن است كه متغير پشتون بودن به تنهايى نمى تواند گرايش ها و تمايلات اعضاى پشتون پارلمان را روشن كند. پشتونها در پارلمان جديد ممكن است در موارد و موضوعات قومى، طبق علايق نژادى و قومى خود عمل كنند، ولى شاخص هاى بسيار ديگرى وجود دارد كه آنها را به دستجات رقيب يا منتقد يكديگر تبديل مى كند. يكى از اين موضوعات، تفكرات سنت گرايانه يا ليبرالى و سكولاريستى و مذهبى است. در حالى كه قبايل پشتون و روستانشينان هنوز تفكرات سنت گرايانه و مذهبى ترى دارند، پشتون هاى تحصيلكرده تر و مقيم خارج به دليل روابط دو دهه اخير با اروپا و آمريكا گرايش هاى ليبرالى و سكولاريستى بيشترى دارند. اگر چه در جامعه اى چون افغانستان، تعريف واژه ليبرال و سكولار با هر جامعه ديگرى متفاوت است و در جامعه اى به شدت سنتى و با مردمى عميقاً معتقد به دين اسلام، حد و مرز اين واژه ها، ويژه است و با كشورهاى ديگر تفاوت جدى دارد. در حالى كه طالبان در پى جلوگيرى از استقرار و ثبات رژيم جديد هستند، رويكرد آنها در قبال انتخابات پارلمانى، رويكردى دوگانه است. از يك سو، طالبان سعى كرده است با حملات مسلحانه بويژه در مناطق دور دست مانع از استقرار ثبات و امنيت و شرايط لازم براى برگزارى مطلوب انتخابات شود، و از سوى ديگر، به طور غير رسمى و پنهانى به آن دسته از شخصيت هاى منطقه اى و محلى نزديك به طالبان كه امكان و احتمال پيروزى در انتخابات را دارند، توصيه كرده است كه در انتخابات نامزد شوند و شركت كنند و مردم مناطق مذكور نيز به طور غير مستقيم دعوت شده اند كه به افراد مذكور رأى دهند.
علت اتخاذ تاكتيك دوگانه فوق اين است كه طالبان محتمل مى داند كه حملات ايذايى نمى تواند مانع برگزارى انتخابات شود، لذا ضرورى است افرادى با گرايش هاى نزديك به طالبان و منتقد كرزاى به درون پارلمان و شوراهاى ايالتى راه يابند تا در موقع لازم، از آنان در جهت اهداف و منافع طالبان و فشار بر كرزاى و آمريكايى ها بهره گرفته شود. دولت كرزاى نيز تلاش كرده است تا با ترغيب چهره هاى ميانه رو نزديك به طالبان براى شركت در انتخابات، نشان دهد كه تلاش طالبان، القاعده و حكمتيار براى زير سؤال بردن مشروعيت انتخابات ناكام مانده و نوعى مشاركت عمومى در انتخابات وجود دارد. به احتمال بسيار، تعداد زيادى از شخصيت هاى سرشناس سياسى- نظامى دهه هاى اخير افغانستان كه خود را در انتخابات نامزد كرده اند، وارد پارلمان جديد خواهند شد. افرادى نظير «رسول سياف» بنيادگرا و ثروتمند مشهور از جمله اين افراد است و فهيم و يونس قانونى نيز از اين قاعده مستثنى نيستند، اما نكته مهمتر آن است كه هيچيك از شخصيت هاى سياسى معروف افغانستان قادر به رهبرى يك تشكل فراگير اپوزيسيون در مقابل كرزاى نيست. فهيم و قانونى حتى براى رهبرى پنجشيرى ها با يكديگر رقابت دارند، موضوعى كه درباره رهبرى آنها بر اپوزيسيون نيز صدق مى كند. سياف، اسماعيل خان و دهها شخصيت ديگر منتقد كرزاى، قانونى و فهيم و سايرين را براى رهبرى اين چنين تشكلى قبول ندارند، ضمن آنكه ديگران نيز رهبرى آنان را قبول ندارند. پديده جالب توجه، رشد بى سابقه كشت و توليد مواد مخدر در سال انتخابات افغانستان است. طبق گزارش سازمان ملل متحد كه به طور مشترك مسأله مواد مخدر در افغانستان را پيگيرى مى كنند، امسال اراضى زير كشت خشخاش كه منبع اصلى توليد ترياك به شمار مى رود، به ۱۰۰ هزار هكتار رسيده است كه نسبت به سال قبل ۳۰ تا ۴۰ درصد رشد نشان مى دهد. آمار مذكور نشان مى دهد كه سياست ها و مكانيسم هاى مبارزه با مواد مخدر كه آمريكايى ها و دولت كرزاى خود رامتعهد به انجام آن مى دانند، در عمل نه تنها موفق نبوده، بلكه توليد اين مواد به بالاترين سطح خود در دوران طالبان و پس از آن رسيده است. يكى از دلايل اصلى رشد جهشى توليد مواد مخدر در افغانستان طى سال جارى را بايد حاكم شدن فضاى انتخاباتى و ويژگى هاى خاص رفتارى رأى دهندگان و نامزدهاى انتخاباتى به شمار آورد. واقعيت آن است كه نامزدهاى انتخاباتى به دليل رقابت شديد سياسى، قومى، نژادى و مذهبى براى به دست آوردن آراى رأى دهندگان، حاضر به پذيرش ريسك صف آرايى در برابر كشاورزان خشخاش كار، توليد كنندگان و قاچاقچيان ذى نفوذ و برخى مقامات محلى دست اندركار قاچاق مواد مخدر نيستند، زيرا چنين رويارويى ممكن است باعث از دست رفتن آراى آنان در اين مناطق شود. به طور مثال، منطقه «هلمند» و مناطق حاشيه اى رودخانه هاى موجود بين كابل و استان هاى جنوبى و جنوب شرقى و غربى مهمترين مركز توليد مواد مخدر در افغانستان به شمار مى روند و سالهايى كه خبرى از خشكسالى يا كم آبى در اين مناطق نيست، بيشترين حجم توليد مواد مخدر افغانستان در اين حوزه ها صورت مى گيرد. از طرف ديگر، با توجه به وجود شكاف هاى اجتماعى از جمله شكاف هاى قومى، نژادى و عشيره اى و طايفه اى، هيچيك از نامزدهاى پشتون تبار حاضر به مقابله با كشاورزان، و قاچاقچيان و مقامات ذى مدخل در امر توليد و قاچاق مواد مخدر در اين مناطق نيستند، در مناطق شمالى نظير «بدخشان» نيز هيچ نامزد تاجيك تبارى حاضر به تخريب آراى خود از طريق به چالش كشيدن فعالان چرخه توليد و قاچاق مواد مخدر نيست، زير ا بسيارى از نامزدها با توجه به بافت نژادى و قومى افغانستان مطمئن هستند كه خارج از قوم و طايفه خود آراى مطمئنى ندارند و تكيه اصلى آنان بايد جذب آراى مطمئن يعنى آراى هم نژادان و هم تبارهاى خود در درون قبايل و طوايف باشد. چنين حساسيتى با وجود ۵۸۰ نامزد انتخاباتى و وجود اغلب نامزدهاى متعدد در هر قوم و نژاد پشتون، تاجيك و يا ازبك باعث شده كه هيچ يك از نامزدها، قدرت و جرات پذيرش ريسك رويارو قرار گرفتن با فعالان عرصه مواد مخدر را نيابند و آمريكايى ها نيز به عنوان نيروهاى اشغالگر از يك سو توان خود را معطوف به مهار حملات طالبان، القاعده و حزب اسلامى حكمتيار كرده اند و از سوى ديگر، از آنجا كه به طور پنهان، ستاد انتخاباتى طرفداران كرزاى را هدايت و سازماندهى مى كنند، نه خود به جنگ مواد مخدرى ها مى روند و نه به نامزدهاى مورد نظر و حمايت خود توصيه مى كنند كه با چنين كارى، آراى خود راتخريب كنند. حاصل تمام اين شرايط، جولان توليد كنندگان و قاچاقچيان و توليد بيش از ۵ ميليون كيلو مواد مخدر در سال جارى است؛ تهديدى كه بيش از افغانستان، همسايگان آن از جمله ايران را تهديد مى كند و حتى مى توان آن را تهديدى جهانى به شمار آورد.
با مجموع تحولات ماههاى اخير، چشم انداز موجود حكايت از تشكيل پارلمانى بدون جناح بندى هاى مشخص و متشكل از شخصيت هاى ذى نفوذ پراكنده و منفرد دارد؛ پارلمانى كه از يك سو، نامزدهاى طرفدار كرزى و مورد حمايت دولت مركزى در آن حضور پررنگ دارند و از سوى ديگر، چهره هاى محلى ذى نفوذ ولايات. چنين تركيبى، مطلوب كرزاى است. كرزاى كه هنوز خود مبادرت به تشكيل حزب حكومتى نكرده تا مانند ساير رهبران اقتدار گراى خاورميانه، از طريق يك حزب خاص بر پارلمانى نفوذ داشته باشد، اكنون متكى به نظام غير حزبى حاكم بر پارلمان است؛ نظامى كه اجازه نمى دهد فراكسيون هاى قومى در درون پارلمان شكل بگيرد و زمينه براى گرايش اكثريت منفرد به سوى حمايت از دولت فراهم شود. كرزاى با چنين پارلمانى، نه تنها موفق خواهد شد كه اكثر مجاهدين را از عرصه تصميم گيرى حذف كند، بلكه امكان كنترل و مديريت بيشترى بر قدرتمندان محلى از جمله افرادى نظير «گل آقا شيرزى» و «عطامحمد » خواهد داشت. بويژه آنكه كرزى در دو سال اخير تلاش كرده است تا با جابه جا كردن واليان و حاكمان محلى نظير گل آقا شيرزى پشتون و اسماعيل خان تاجيك مانع از ريشه دواندن قدرت آنها در يك منطقه خاص شود، سياستى كه به حذف تدريجى قدرتمندان سابق عرصه سياست و نظامى گرى افغانستان را دنبال مى كند. در اين ميان، اگر امروز نتيجه رأى مردم در انتخابات پارلمانى، تشكيل پارلمانى همسو با كرزاى و يا يك پارلمان فاقد اپوزيسيون قدرتمند باشد، كرزاى به عنوان حاكم مطلوب آمريكايى ها يك گام به اين هدف خود نزديكتر شده است.
از منابع خبری
September 18th, 2005


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
بیانات، پیامها و گزارشها